
"ما را خدا از بهر چه آورد؟شور و شر"
غزل 1019-مولانا
خط:دوست عزیزم،فرحان گرجی
دکلمه:دکتر عبدالکریم سروش
سه تار:ناشناس
پ.ن:دکلمه ها دکتر سروش بهم آرامش میده... شده قند چای عصر...!!!
"ما را خدا از بهر چه آورد؟شور و شر"
غزل 1019-مولانا
خط:دوست عزیزم،فرحان گرجی
دکلمه:دکتر عبدالکریم سروش
سه تار:ناشناس
پ.ن:دکلمه ها دکتر سروش بهم آرامش میده... شده قند چای عصر...!!!
27 آبان؛سالروز کشته شدن استاد سید خلیل عالی نژاد که به راستی در غمش،اشک پرده در شد...
آهنگ،تنبور و آواز:سید خلیل عالی نژاد
شعر:حافظ
ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
دانلود "اشک پرده در" با صدای استاد سید خلیل عالی نژاد
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است...
#حافظ
آدم مذهبی ای نیستم ولی علامه طباطبایی ازون کسایی که انسان رو به احترام وادار می کنه!به جاست که گفتن عجیبه زمین چطور سنگینی ایشون رو تحمل کرده...اما حیف که عنودان و حسودان نذاشتن که کارش رو بکنه و این شد که در اواخر عمر اشعارشون رو جمع کردن و آتش زدن...(چه اشعاری که در بین مردم می چرخه ولی نمیدونن مال علامه س مث:نچه خدا خواست همان میشود/وانچه دلت خواست نه آن میشود)
تو همین 22 شعری که ازشون باقی مونده میشه ایشون رو فهمید.
"کیش مهر" یکی از غزل های لطیف و پرمحتوا س که علامه سروده اند.
استاد شهرام ناظری این غزل رو به زیبایی تمام در آواز شوشتری خوندن که امروز می شنویم:
همی گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستیست در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دلافگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها
چه حلاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار
مگر تودههایی ز پندارها
ولی رادمردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزادهاند
بریدند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفتهاند
چه گلهای رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر
به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت سبزه به هامون و دشت
زند بارگه گل به گلزارها
نگارش دهد گلبن جویبار
در آیینهٔ آب رخسارها
رود شاخ گل دربر نیلُفر
برقصد به صد ناز گلنارها
دَرَد پردهٔ غنچه را باد بام
هزار آورد نغز گفتارها
به آوای نای و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن تارها
به یاد خم ابروی گلرخان
بکش جام در بزم میخوارها
گره را ز راز جهان باز کن
که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان
که بسته است چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز
که آینده خوابیست چون پارها
فریب جهان را مخور زینهار
که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش
بهل گر بگیرند بیکارها
هم نوازان:
ئیواره بوو
حه مه بچکولی بو یاخچی ،سه ری ما ندووی دا خست بوو
له سووچیکی گوره پانه گه وره که
له نا وه ندی دلی شاما
له سه ر کورسییه نزمه که ی دا نیشت بوو
په یتا په یتا
وه کوو فلچه ی نیوان ده ستی
جه سته ی له ری را ئه ژه نی
حه مه بچکولی ئاواره
له به ر خو وه به ورته ورت ئه مه ی ئه وت:
تو بازه رگان قاچت دا نی
تو پاریزه ر قاچت دانی
تو ما موستا قاچت دانی
ئه فسه ر ،سه رباز ، جاسوس ، جه للاد
کوری باش و هه رچی و په رچی
هه ر هه مووتان یه ک له دوای یه ک قاچتان دانین
که س نه ماوه هه ر خوا ماوه
دلنیام له و دنیاش ئه و یش ئه نیری به شوین کوردیکا
پیلاوه کانی بو بو یاخ کا
ره نگه ئه و کورده ش هه ر من بم
ئای دایه گیان ،
ئه وه ئه بی پیلاوی خوا چه ن گه وره بی
ژماره چه ن له پی بکا
ئه ی بو پاره دایه گیان خوا چه ن ئه دا
ئه بی چه ن با
دانلود دکلمه ی شعر "حمه بچکول" با صدای استاد شیرکو بیکس
پ.ن:
این شعر رو خیلی دوست دارم.در عین سادگی آدم رو به لرزه میندازه...
رایان شجریان در کنار پدر
برخیز وبخوان قُمری ِ دوران! شجریان!
ای بسته به تو دل همه ایران٬ شجریان!
استاد صدا! حضرت عشق! ای نفست سبز
مرغ سحر شهر خراسان٬ شجریان!
یک عمر سلامت شده سرمستی ِ رندان
این بار سلام از همه رندان٬ شجریان!
همراه شدی بادل مردم همه ایام
درحزن ِ بم و ماتم ِ کرمان٬ شجریان!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
نگذشتهای از خون جوانان٬ شجریان!
با تار ِ علیزاده شدی گاه غزلخوان
گاهی به دل ِ نغمهٔ کیهان٬ شجریان!
گاهی به سکوت و شب و دشتی وکویرت٬
یا آه... امید ِ نم ِ باران٬ شجریان!
باریدهام از اوج صدایت به حضیض ِ
سرهای فروخفته به دامان، شجریان!
قربان ِ مسلمانی ِ بی رنگ و ریایت
یک بار دگر سربده قرآن٬ شجریان!
هم بانگ ِ همایون ِ خلف.زادهات عشق است
هم نای ِ سهتار و دف ِ مژگان٬ شجریان!
برخیز عزیز ِ دل ِ ایران، نفست گرم
برخیز ز بستر شجریان! شجریان!...🍂
برای سلامتی استاد شجریان دعا کنید
6 اسفند،زادروز استاد امیر هوشنگ ابتهاج خجسته باد.سایه اش مستدام.
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
این در همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می کنی
دیروز یه فایلی رو برام فرستادن که قسمتی از برنامه ی بزم شاعران در سال های 43-44 بود(با حضور استاد عبدالرحمن فرامرزی،پروین بامداد،علی اطحری کرمانی،مهدی سهیلی،ایرج،فرهنگ شریف).در این 50 دقیقه ای که فایل رو گوش دادم اصن رو زمین نبودم.یکی از شاعران این بزم،مهرداد اوستا بود که تا حالا شعری از ایشون رو نخونده بودم.اون غزل رو براتون میذارم.واقعا محشره
با من بگو تا کیستی؟ مهری؟ بگو، ماهی؟ بگو
خوابی، خیالی، چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن، گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من، جانا چه می خواهی؟ بگو
گیرم نمی گیری دگر، زآشفته ی عشقت خبر
در حال من گاهی نگر، با من سخن، گاهی بگو
ای گل پی ِ هر خس مرو، در خلوت هر کس مرو
گویی که دانم، پس مرو، گر آگه از راهی بگو
غمخوار ِ دل ای مه نه ای، از درد ِ من آگه نه ای
ولله نه ای، بالله نه ای، از دردم آگاهی بگو
بر خلوت ِ دل سرزده، یک ره در آ ساغر زده
آخر نگویی سرزده، از من چه کوتاهی بگو
من عاشق تنهایی ام، سرگشته ی شیدایی ام
دیوانه ی رسوایی ام، تو هر چه می خواهی بگو
ای کاش ازین برنامه ها باز درست بشه...
غزل زیر از مشهورترین غزلهای طاهره قرةالعین است. با اینحال نصرتالله محمدحسینی، نویسنده ی بهائی در کتابی که بهوسیله «موسسه معارف بهائی» منتشر شدهاست میگوید:«(این غزل)به احتمال قوی سروده ی طاهر کاشانی است.استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملکطهران موجود است.»
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو | شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو | |
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام | خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو | |
می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام | دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو | |
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت | غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو | |
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل | طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو | |
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان | رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو | |
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را | صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو |
محمد محیط طباطبایی هویت شاعری وی را نیز به چالش کشیدهاست و در پژوهشی به برسی یک نسخه خطی موجود در کتابخانه مجلس به شماره ۸۸۴۱ میپردازد. این نسخه حاوی اشعاری از میرزا طاهر وحید قزوینی منشی و وزیر درباره صفوی است که دارای آثاری به نظم و نثر میباشد. در صفحه ۵۷۶ آن مخمسی بدین شرح نگاشته شدهاست:
سه مصرع اول هر بند با دو مطرح آخر متفاوت است و همچنین تخلص «طاهرا» در بند آخر حکایت از آن دارد که مخمس تضمین شعری از شاعری پیش از وحید قزوینی است. بنا به بررسی محیط طباطبایی اصل غزل از شاعری بنام طاهرای انجدانی کاشی دکنی است که در اواسط سده دهم هجری میزیسته و میرزا وحید در قرن یازدهم مخمسی بر غزل وی ساخته و در دهه دوم از سده دوازدهم جمال الدین محمد جامی از ندمای اکبر شاه هندی این مخمس را در مجموعه نظم و نثر خود بنام میرزا وحید نگاشتهاست.اما بابیان که بدنبال جمع آوری شعر برای طاره بوده اند اشعار بی نام نشان و جالب را جمع آوری و بنام وی در دسترس فاترسی زبانان هندوستان قرار داده اند.وی می گوید اهمیت این پژوهش سبب شد تا بابیان ازلی این شعر را از اشعار منسوب به طاهره حذف کنند اما بهائیان همچنان به وی منسوب می دانند.گرچه برخی دیگر نیز این شعر را به طاهره اصفهانی و یا حزین لاهیجی منسوب کرده اند.
ترانهای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شدهاست. همچنین، محمدرضا شجریان این شعر را بر روی ترانه چهره به چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز اجرا نمودهاست.