از نظر استاد پایور، لقب استاد به چه کسی داده می
شود؟
از آن جا که استاد پایور فرد دقیقی بوده اند و همواره
سعی می کرده اند برای هر چیز تعریف دقیق و کاملی ارائه دهند و مهم تر از همه به جنبه
ی فردی و اجتماعی نوازندگان و موسیقیدانان در جامعه بسیار اهمیت می داده اند،
در پاسخ به مصاحبه کننده ی مجله ی «ادبستان» که
به استاد گفتند:«هرچه دل تنگتان می خواهد بگویید! خاطره ای، صحبتی، هر چه در نظرتان
می رسد بگویید»
کلمه ی «استاد» را چنان کامل و جامع شرح داده اند
که به قول خودشان: استانداردی است که با آن می شود هنرمندان موسیقی به خصوص نوازندگان
را سنجید.
گفته های ایشان را عینا از مجله به اینجا منتقل
می کنم.
«در همین مجله ی ادبستان و
مجلات دیگر زیاد صحبت از استاد است و به همه کس لقب استاد می دهند. یادم می آید که
در گذشته به همه «هنرمند» می گفتند و حتی در رادیو صحبتی بود که می گفتند هر که از
خانه اش قهر می کند ، یا خواننده می شود ، یا هنرمند! حال از بعد از انقلاب در رشته
ی موسیقی همه «استاد» شده اند.
از نظر خودم می خواهم استاد را تعریف کنم. اگر هم
مورد پسند بعضی ها نیست به هر حال نظری است قبل از اینکه راجع به استاد صحبت کنم، ابتدا
باید ببینیم به چه کسانی «نوازنده» یا «خواننده» می گویند.(البته بحث من روی آهنگساز
یا رهبر ارکستر و یا محقق موسیقی نیست باید اصالت آنها را پیدا کرد.)
استاد در درجه ی اول باید خواننده یا نوازنده ی
خوبی باشد. اول ببینیم به چه کسی نوازنده یا خواننده خوب می گویند من پنج عامل برای
این امر در نظر گرفته ام:
.1ردیف و
گوشه های موسیقی ایرانی را به طور کامل و صحیح و علمی بداند.
.2باید تسلط
در ساز یا آواز داشته باشد، یعنی آنچه را می داند بتواند روی ساز یا آوازش پیاده کند،
شاید بدانید اشخاصی بودند که خواننده بودند و تمام ردیف ها را خوب می دانستند اما نمی
توانستند به آواز بیان کنند. یا نوازنده بودند اما نمی توانستند درست بزنند. نوازنده
یا خواننده باید بر تمام تکه ها مسلط باشد و بتواند آنها را به خوبی پیاده کند.
.3نوازنده
یا خواننده، باید «ذوق» داشته باشد.
تسلط و علم داشتن به تنهایی کافی نیست. درست زدن
تمام ردیف ها مثل درس جواب دادن است نوازنده یا خواننده باید ذوق و استعداد پرورش اینها
را داشته باشد. اصلا ذوق و استعداد در تمام هنرها پایه و اساس است باید خودش بتواند
چیزی عرضه کند.
.4در کشور
ما نوازنده یا خواننده باید دارای شخصیت هنری باشد.
به نظر من اگر هنرمند بخواهد در مجلسی شرکت کرده
و پای هر بساطی بنشیند هنرمند نیست باید سعی کند شخصیت خود را حفظ کند.
چرا که جامعه ما نسبت به هنرمندان بدبین است. باید
سعی کند بیشتر از افراد دیگر شخصیت داشته باشد. مرحوم تهرانی می گفت: اگر دیگران جوراب
پاره بپوشند یا لباس کثیف، عیبی ندارد اما اگر من هنرمند یک خال روی یقه ام باشد می
گویند:«بفرمایید!این هم از هنرمندان». به همین علت است که بسیاری از مردم به مابدبین
هستند. درست نیست که هنرمند خودش را همه جا عرضه کند. مثلا در کاباره بخواند و به مجلس
عروسی و غیره برود.
البته هر کسی جای خودش را دارد ولی هنرمندان واقعی
نباید این کار را بکنند.
.5به موسیقی
علمی وارد باشد. دیگر امروز نمی توان گفت هنرمند «نت» نداند یا با سازهای موسیقی آشنایی
نداشته باشد. حتی وقوف بر اطلاعات علمی در موسیقی بین المللی لازم است. هنرمند ما تا
حدودی باید با تئوری موسیقی هم آشنایی داشته باشد. این پنج عامل را من برای یک نوازنده
یا خواننده لازم می دانم. شاید بگویید اینها برای نوازنده ی ضرب لازم نیست. اتفاقا
خیلی هم لازم است. چرا که مرحوم تهرانی ردیف موسیقی را خوب می دانست و به همین علت
استاد بود. تصانیف را می خواند و با ضرب می زد.
تازه با این پنج عامل می شود نوازنده یا خواننده
ی خوب آن وقت دو عامل دیگر هست که شخص را استاد می کند:یکی اینکه هر استادی باید ردیف
مشخصی از خودش داشته باشد. به این معنا که از تسلط در علم موسیقی و تجربیاتش در ساز
زدن و مطالعاتی که چندین سال انجام داده و استفاده از ردیف قدیم، کار تازه ای انجام
دهد.
چنان چه استاد صبا ردیف های تازه داشت حتی «دیلمان»
را استاد صبا به ردیف اضافه کرد. هنرمند باید سعی کند با تکنیک بهتر و علم بیشتر ردیف
های بیشتری بیاورد. کسی که پنج عامل مذکور را داشته باشد و ردیف هم داشته باشد، باید
شاگرد هم تربیت کند تا به او استاد بگویند.»