موسیقی و زندگی روزمره انسان معاصر
به مناسبت 200 ُمین مطلب وبلاگ:
موسیقی و زندگی روزمره انسان معاصر*
١
موسیقی در دنیای امروز، بدل به یک امر هرجایی شده است ، به سختی می توان جایی
را سراغ گرفت که در آنجا موسیقی جاری نباشد؛ مهمانی ها،عزاداری ها،رستوران
ها، ایستگاه های مترو،تاکسی ها، اتاق های انتظار، آسانسورها، تبلیغات
تلویزیونی،سینما و... موسیقی در زندگی روزمره امروزی بعنوان پیش زمینه در
پس تمام کنش های افراد قرار دارد .
ما خواه نا خواه درجاهای مختلف موسیقی را مصرف می کنیم اما هیچگاه آن را
نمی شنویم اگر در جایی نیزآن را همراهی وزمزمه می کنیم مبنی بر شنیدن آن
نیست بلکه تنها یک «عادت واره» است.
موسیقی امروزه از یک امر جدی ،
تبدیل به یک امر غیرجدی شده است ، در اینجا منظور از موسیقی جدی برخلاف نظر
«جان راک ول» اندیشمند آمریکایی، تنها موسیقی کلاسیک نیست بلکه موسیقی
است که شنیده میشود.
دربسیاری از زمانها ، ما خیره به کسی نگاه می
کنیم ولی هیچ یک از صحبت های او را نمی شنویم وغور در فکر دیگری می باشیم
،گویا تا زمانی که آن شخص صحبتهایش را تمام نکند ما از اندیشیدن به امر
دیگر در آن «نگاه خیره» رهایی نمی جوییم ،یک رابطه دو سویه بین گوینده و
اندیشیدن به امر دیگر وجود دارد نوعی تمرکزدهی درشخص سخنگو نهفته است که
شنونده در واقع چیزی نمی شنود با آنکه به آن گوش می سپارد. موسیقی در دنیای
امروز مانند سخنان آن گوینده است که ما غرق در اندیشه و رفتار خود آن را
نمی شنویم.موسیقی در اینجا واسطی است که ما نمی توانیم آن دیگری بزرگ را از
فراسوی آن مشاهده کنیم ،دیگری که نظم نوین را سامان دهی می کند.
موسیقی پس زمینه شهر شده است،شهری که با سرعت پرطپش خود دنیای مدرن را معنا
می دهد بنابراین می توان گفت آنچه شنیده نمی شود موسیقی شهر است چون امر
جدی تلقی نمی شود و تنها یک تسریع کننده برای سایر امور اصلی تراست. در
شهر، امور نسبت به هم مرتبه ای هستند و در یک فرایند به امر جدی نزدیکتر می
شوند و هر یک از امور در راستای تسریع تحقق امر مرتبه بالاتر، معنا می
یابند؛ موسیقی جاری می شود تا شما به امر گریستن و غمگین شدن در مراسم های
عزاداری نزدیک تر شوید و یا در رستوران نواخته یا پخش می شود تا به
امرخوردن نزدیک تر شوید و در سایر فضاها به همین ترتیب، پس می توان موسیقی
زندگی روزمره را موسیقی «وضعیت مند» دانست موسیقی که بنا بر وضعیتی که
کنشگر در آن قرار دارد برای دستیابی به امری دیگر مصرف می گردد مثلا در یک
آسانسور و یا اتاق انتظار، موسیقی زمان را به صورت سلبی به نسیان می سپارد
تا به امر دیگری واصل شویم و در وضعیتی دیگر مانند سالنهای ورزشی با ضرب
آهنگ سریع شما را به امر بدنی مناسب با معیار های دیکته شده زیبا شناسانه
جامعه نزدیک می نماید در این بین یک فراوضعیت سومی وجود دارد که آن انتظار
«شنونده ناشنوا» می باشد ،موسیقی در زندگی روزمره مصرف می شود تا انتظاری
را برآورده سازد ،انتظار رسیدن،انتظار ملاقات،انتظار خوردن،انتظار
آرامش،انتظاربدنی مناسب و... موسیقی تبدیل به انتظاری ناخودآگاه شده است که
با امر زمان در ارتباط مستقیم قرار می گیرد ، موسیقی ترجمان توقع و زمان
در زیست روزمره است،توقع یافتن مطلوب گمشده برای تبدیل شدن به من آرمانی
شده فرهنگ حاکم.
٢
شنونده موسیقی شهر، ناشنواست چون در وضعیت
های خاص ، موسیقی ، نه به منظور شنیده شدن بلکه به قصد تحقق خواست و میل
دیگری پخش می شود. امری که در یک نگرش انداموار به جامعه، میل دیگری بزرگ
را تحقق می بخشد یک میل سیال که حرکت را دربطن انسان مدرن ایجاب می نماید
موسیقی که در وضعیت معطوف به موسیقی پخش یا اجرا می شود مانند اجرا در
سالن کنسرتها ، امروزه تنها شق موسیقی است که شنیده می شود اگر در اینجا از
تحلیل های منزلت اجتماعی و یا «مصرف تظاهری» صرفه نظر کنیم موسیقی تنها در
وضعیتی معطوف به خودش است که به صورت یک امر جدی امکان شنیده شدن دارد. در
اینجا می توانیم در پیروی از نظر فرمالیست ها مخاطبان موسیقی را در چنین
وضعیتی به مخاطبان متبحر و مخاطبان نامتبحر تقسیم بندی کنیم. در سالن های
مخصوص موسیقی، مخاطبان متبحر و غیر متبحر با هم در یک وضعیت مشترک قرار
دارند اما درک و دریافت موسیقیایی آنها متفاوت است این نقطه ایست که زیست
مردم عادی و خاص را رج می زند . دریافت موسیقی در یک وضعیت جدی توسط مخاطب
غیر متبحر، تنها برخاسته از احساسات و تجربه فرهنگی ،اجتماعی ،تاریخی
کنشگر می باشد در حالی که مخاطب متبحر ، موسیقی را به عنوان یک امر جدی
لحاظ می کند و لذتی که از آن می برد بیشتر بر مبنای درک و فهم پیشین
موسیقیایی و علم کسب شده آن می باشد.
٣
از دیر باز موسیقی
ارتباط تنگاتنگی با محیط پیرامونی افراد داشته است و به نحوی می توان
موسیقی را بازنمای آهنگین زندگی و تجربه زیسته افراد قلمداد کرد . ضرب
آهنگ، تونالیته، ارکستراسیون، جنس صداهای سازها و در نهایت ، موسیقی ای که
ساخته می شود بازنمای محیط انسان ها می باشد صدای پرندگان ،چشمه ها و آبها،
نغمه های مختلفی که در طبیعت وجود داشت در دوران پیش از مدرن در صدای دهی
سازها تجلی پیدا می کرد. ریتم موسیقی به کندی ریتم زندگی و طبیعت بیرونی
بود. تنها در زمان های نبرد و جنگ ،موسیقی حماسی باز، با الهام گرفتن از
عوامل طبیعی و بیرونی حالتی سریعتر و ضربآهنگی تندتر را طلب می کرد. این
امر را می توان در اعیاد و جشن ها نیز سراغ گرفت اما در دنیای امروز پنداری
یک جشن عروسی توامان در یک جنگ همه گیر بر پاست وغایت بی انتهای افراد را
برای رسیدن تشویق می کند و موسیقی، محیاکننده وضعیت مناسب برای این بزم
رزمناک است. ریتم ها و ضرب آهنگ های پرشتاب و سریع ،نفس سرعت زندگی روزمره
دنیای مدرن را در خود دارد، صداهای الکترونیکی وافکتهایی که تنها می توان
در وضعیتهای خاص یافت(مانند صدای آژیر آمبولانس واتومبیل پلیس،انفجارهای
بمب و تیر اندازی ها،ویراژ اتومبیل ها ،صدای خط تولیدو..) موسیقی های امروز
از قبیل پاپ،راک،هوی متال،جاز و موسیقی هایی که با ابزار و وسایل
موسیقیایی جدید تولید می شود را اشغال کرده است این موسیقی مطابق با دنیای
امروزی است که از قضاوت هنری دور می شود و با صنعت پیمان اخوت می بندد،
موسیقی مردمی امروز را نمی توان با ملاک ها و معیار های زیبا شناسی موسیقی
های کلاسیک سنجید،بقول فریث؛"خودآگاهی تبدیل به ملاک ارزیابی اعتبار صفحات
ضبط شده گشته است و شوخ طبعی،طنز و تناقض گویی در جایی که صحبت از موسیقی
هنری است رواج یافته است،یک چنین برداشتی،در خود، مولف را با ماشین مقایسه
می کند،شنونده آموخته،کسی است که بتواند هنرمند را علیرغم ویژگی های تجاری
تشخیص دهد"(فریث1983)از لحاظ معنای هنری، موسیقی دیگر در دنیای امروزه تنها
در وضعیت های خاص مانند سالنهای کنسرت،جشن ها و... اجرا نمی شود بلکه در
تمام زندگی روزمره انسانها جاریست . موسیقی امروزه موسیقی شهر است که با
شتاب،افراد را به سمت میل دیگری هدایت می کند و در نهایت به چرخش نظام مصرف
و اقتصاد بازار کمک می رساند ما بقی آن بستگی به قرائت مخاطب دارد.
۴
موسیقی یکی از ارکان سینما است که در سکانس های مختلف و به فراخور سناریو
برای تنفیذ معانی وتصاویر در آن استفاده می شود در واقع موسیقی فیلم ، سبب
تزاید تاثیر فیلم در مخاطب می گردد یک موسیقی خوب در فیلم، موسیقیی است که
نظر بیننده را به خود در هنگام دیدن فیلم جلب نکند اما با توانایی خویش
بتواند در فرایند معنا سازی و تاثیر فیلم موثر باشد ، از تفاوت هایی که
زندگی روزمره با زندگی در فیلم ها داشت، وجود موسیقی در صحنه های مختلف
فیلم بود ، در دنیای امروزی موسیقی مانند فیلم ها در تمام صحنه های زندگی
افراد جاری است با تفاوت اینکه موسیقی فیلم به فراخور حال و وضیعت روحی
کارکترها و فضای آن سکانس، معنا می یافت در حالی که در زندگی روزمره ،افراد
در حالات روحی مختلف، مخاطب یک نوع موسیقی مشترک هستند . در اینجا می توان
با وام گیری از آدورنو یک نو استاندارد سازی و هنجارین شدن را برای
مخاطبان لحاظ کرد، شما چه در وضعیت وخیم روحی باشید و یا در شادی، یک
موسیقی مشترک در سالن فرودگاه برایتان پخش می شود اگرچه در هر دو حالت شما
همان شنونده ناشنوا هستید اما مانند یک فرد که در وضعیت عادی،در آنجا می
باشد ، مخاطب یک موسیقی واحد هستید درواقع نظام بزرگ همسان ساز، شما را از
درون به یکسان مورد خطاب قرار می دهد و رفتاری تعریف شده در وضعیتی که
هستید از شما انتظاردارد.
۵
دو رویکرد غالب نسبت به موسیقی
عامه پسند وجود دارد ، رویکرد اول که به دیده تردید و تحقیر به این موسیقی
نگاه می کند که می توان از مکتب فرانکفورتی ها با سردمداری آدورنو یاد کرد و
رویکرد دوم که با دیدگاهی مثبت و امیدوارانه به این نوع موسیقی نگاه می
کنند که می توان اصحاب مطالعات فرهنگی را در این گروه جای داد. گروه دوم
ژانرهای جدید موسیقی را از جمله راک و هوی متال را دارای ظرفیت های
زیباشناسانه و مستقل از موسیقی های پیشین بر می شمرند که که با بیان جهانی
به باز تولید فردیت به افراد کمک می رساند این گروه موسیقی های مردم پسند
را دارای قابلیت های مقاومت در مقابل گفتمان مسلط جامعه می دانند.
بنظر می رسد موسیقی هایی مانند "راک،هوی متال که تجسم خشونت و ستیزه جویی،خونریزی و غارت و چپاول شناخته شده است...و تجسم کامل هیچ انگاری فن آورانه است"(شوکر:1948) نه فضاها و شکافهای مقاومت در دنیای جدیدند بلکه شکل آهنگین و بازنمای وضعیت جدید می باشند که افراد را با فضایی که در آن زیست می کنند همنوا و هماهنگ می نماید.
* این یادداشت در نشریه خردنامه همشهری شهریورماه ، هزار و سیصد و هشتاد و هفت، شماره بیست و هشت منتشر شده است.