از کسی پولی طلب دارم. و پس نمی دهد.
گفتند: آیا شاهد داری؟
گفت: خدا!...
گفتند: کسی را معرفی کن؛ که قاضی او را بشناسد!!
#عبید_زاکانی
آقای کوینر قاضیان ما رشوه خوار هستند !؟
آقای کوینر پاسخ داد : متاسفانه اصلا این طور نیستند
حتی با بالاترین مبالغ هم نمی توان آن ها را تطمیع کرد تا حق را بگویند .
#برتولت_برشت
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند!
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همنوعان خود کنند ،
شیطان در تنهایی خود خواهد مُرد!
#هلن_کلر
دو درصد مردم فکر می کنند
سه در صد مردم خیال می کنند
که فکر می کنند
نود و پنج درصد مردم
بیشتر ترجیح می دهند
بمیرند تا اینکه فکر کنند...
#برنارد_شاو
اسکیمو : اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا بازهم به جهنم می روم؟
کشیش : نه ، اگر ندانی نمی روی!
اسکیمو : پس چرا می خواهی این ها را به من بگویی؟!
اى خشم به جان تاخته، توفان شرر شو
اى بغض گل انداخته، فریاد خطر شو
اى روى برافروخته، خود پرچم ره باش
اى مشت برافراخته، افراخته ترشو
اى حافظ جان وطن، از خانه برون آى
از خانه برون چیست که از خویش به در شو
گر شعله فرو ریزد، بشتاب و میندیش
ور تیغ فرو بارد، اى سینه سپر شو
خاک پدران است که دست دگران است
هان اى پسرم، خانه نگهدار پدر شو
دیوار مصیبت کده ى حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو، ظفر شو
تا خود جگر روبهکان را بدرانى
چون شیر درین بیشه سراپاى،جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سر آن، تن به قضا داده، قدر شو
فریاد به فریاد بیفزاى، که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست، اثر شو
ایرانى آزاده! جهان چشم به راه است
ایران کهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به یک شعله بسوزان
بر ظلمت این شام سیه فام، سحر شو
به مناسبت سالگرد وفات استاد محمد رضا لطفی،دوست عزیزم ،طاها چرم زاده،مقدمه ی آلبوم "عشق داند" را با عشق به یاد این استاد بزرگ نواخته اند.روح آن استاد شاد و زخمه ی این جوان،نامیرا...
نت پیش درآمد ابوعطا ی استاد محمد رضا لطفی در آلبوم عشق داند:
سینه ام آتش گرفته است
آتشی جانسوز
دیده!
یاری کن
فروبنشان
شعله هایی را که بر جانم زدند این بی وفا یاران
دیده هم با ما سر یاری ندارد...
آری
آری
از تف دل
شعر پوچم این چنین خونبار گشته
+لاله!
می شود از خون من هم سر برآری؟!
من سیاووش زمانم
زخمی نیرنگ دوران
خسته از جور و جفای بی وفا یاران
اسب من ،بهزاد،قلم باشد
آن سیاه ِ بخت مانند
با وی آیا میتوانم بگذرم زین آتش جانسوز؟!
-دست بردار
پیربابای تاریخ ،کی کاووس،
با عجوز پیر مکاره
دستشان در کاسه ی خون نیک مردان است...
با چه امیدی به سر اندیشه ی بگذشتن از
این آتش نیرنگ را داری...؟!
درویش محمد خراباتی
پ.ن:شعر پوچ=شعر نو
مدح علی با صدای مرغ حق،شهید هنر،سید جواد ذبیحی
درآمد شور:
«از بار گناه است که پشتم چو هلال است / دستم تهی از طاعت و جانم به ملال است»
گوشهی رضوی:
آن به که شود صرف ره طاعت و تقوی
برگشت به درآمد شور:
این عمر دوروزه که همه خواب و خیال است
گوشهی شهناز:
دست من و دامان علی شاه ولایت / شاهی که خدای کرم و فضل و کمال است
گوشهی شهناز:
صاحبکرمی غیر علی کو که ز رحمت / از قاتل خود جوید و پرسد به چه حال است؟
گوشهی شهناز:
امید شفاعت کندم خواجه و بخشد / جرمم همه آن روز که هنگام سوءال است
گوشهی قرچه (qaracheh) در گام پایین:
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه / بخشیدن جرم چو منی کار محال است
گوشهی قرچه (qaracheh) در گام بالا:
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه / بخشیدن جرم چو منی کار محال است
گوشهی شهناز:
سعدی مکن اندیشه ز فردای قیامت / چون چشم امید تو به پیغمبر و آل است
گوشهی قرچه (qaracheh) در گام بالا:
تکرار کلمهی علی و در ادامه:
علی مهر جهانآرا علی ماه فلکپیما / علی بدر و علی بیضا علی نجم و علی اختر
گوشهی رضوی و قرچه در گام بالا:
علی در ملک دین حاکم علی .... / قضا ... و قدر ملک عبد و فلک ....
درآمد شور و قرچه:
علی دریای بیحاصل، علی غواص بحر دل / علی شاهنشه عادل علی سلطان بحر و بر
رضوی:
سفیران نبوت را علی پیرو علی مرشد / نکوکاران امت را علی یار و علی یاور
درآمد شور:
علی اول علی آخر علی باطن علی ظاهر / علی سید علی ... علی سید علی سرور
دانلود مدح علی با صدای سید جواد ذبیحی
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت...
به خجستگی پیروزی تیشتر(ایزد باران) بر دیو اپوش در سیزدهمین روز از سال،"آتش دل" را با تار دوست عزیزم،طه چرم زاده،را می شنویم که آتش نهانخانه ی مان افروخته تر گردد.امیدوارم مورد پسند قرار گیرد و خدمت مولا محفوظ بماند این دست و پنجه ی جناب چرم زاده.
"آتش دل"
آهنگ:عبدالحسین برازنده
شعر:حسن صدر سالک
تار:طه چرم زاده
کوک:دو فا می بمل دو
دل در آتش غم رخت تا که خانه کرد
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد
آفتاب عمر من فرو رفت
ماهم از افق چرا سر برون نکرد
هیچ صبح دم نشد فلق
چون شفق زخون دل مرا لاله گون نکرد
ز روی مهت جانا پرده بر گشا
در آسمان مه را منفعل نما
به ماه رویت سوگند
که دل به مهرت پایبند به طره ات جان پیوند
قسم به زند و پازند
به جانم آتش افکند خراب رویت یک چند
بیا نگارا جمال خود بنما
ز رنگ و بویت خجل نما گل را
رو در طرف چمن بین
بنشسته چو من
دل خون بس ز غم
یاری غنچه دهن
گل درخشنده چهره تابنده غنچه در خنده بلبل نعره زنان
هر که جوینده باشد یابنده دل دارد زنده بس کن آه و فغان
ز جور مه رویان شکوه گر سازی
به ششدرمحنت مهره اندازی
همچون سالک دست خود بازی
همچون سالک دست خود بازی