قاف یا غین؟!
یکی از دیگری پرسید قلیه به قاف کنند یا به غین؟گفت: نه به قاف کنند و نه به غین،قلیه به گوشت کنند.
چه مصداق خوبی است حکایت عبید زاکانی برای بخش عظیمی از تنبک نوازان امروز
ایران.چرا که بنیه ی ضعیفشان در نوازندگی تنبک ناچارشان کرده به استفاده
از یکسری سازهای من درآوردی که فیزیک و صوتشان هیچ ربطی به موسیقی اصیل
ایرانی ندارد.(صداهایی گاه بی اندازه بم تا سر حد کوبه ای های آفریقا و یا
بی اندازه زیر مثل نقاره آذربایجان ، تنبک که قربانش شوم دیگر طبلا شده و
همه تقلیدی ضعیف شده اند از ذاکر حسین)
دوستان نوازنده مذکور که صاحب نامی هم شده اند و هم نشین اساتید خود را در
محاصره این آلات قرار می دهند تا جایی که حتی زنگوله هم به پا می بندند تا
نانی که می خورند حلال باشد.
دیگر ردی از آن نوازندگی فاخر بزرگانی چون
تهرانی و رجبی و فرهنگ فر وجود ندارد.دلیل این نافاخری فلسفهی درون این
موسیقی نیست؛ بلکه دیگرگونی سلیقهی نوازنده و مخاطب امروزش است.
دگرگونیای ناساز که سقوطی بزرگ را در پی داشته است.
اگر نوازنده ای از قدرت کافی در نوازندگی برخوردار باشد نیازی به این اصوات شلوغ و حرکات محیرالعقول ندارد.
اینها در واقع نانوازندگانی هستند کارنابلد که میخواهند ضعف در نواختن
درست ساز تنبک را با شامورتی بازیهایی که بر سر دیگر سازهای کوبهای
درمیآورند جبران کنند. و خوب میدانند که در این میانه دیگر مخاطبشان حاج
آقا ایرانی مجرد،عارف قزوینی و ملکالشعرای بهار نیست. میدانند که
مخاطبشان از خودشان پرتتر است و اصلا نمیداند موسیقی ایرانی یعنی چه...
متاسفانه کیفیت تولیدات موسیقی این روزها به طرز اسف باری نازل است،آهنگ سازی در کار نیست
فقط الگوی ریتمیک(ملاحضه بفرمایید تولیدات عالیجنابان علی قمصری،سهراب
پورناظری،حافظ ناظری و هم سلفانشان را) و وسط کار سکوت و جانفشانی های کوبه
ای نوازان جان بر کف(بهترین مثالش گروه دستان)با اندکی حرکات سر و گردن و
زلف افشانی و لبخندهای ملیح به همدیگر که در این لحظات است که تماشاگرانِ
همیشه در صحنه به وجد آمده، با کف و سوت بلبلی مزد عزیزان نوازنده را می
دهند و شاد و راضی از هزینه و وقتی که برای دیدن کنسرت صرف کرده اند سالن
را ترک می کنند تا کنسرتی دیگر و سلفی هایی تازه....