سید رحیم قریشی زاده
باید گفت ترانه پر احساس و زیبایی که سید رحیم بیشتر با آن شناخته می شود ترانه (به ئاسمانهوه ئهستێرهم دیوه، لهباخچهی بههار گوڵم چنیوه) است. جدای از شعر بسیار زیبای ترانه (که اثر پدر شعر نو کردی «گوران» است) آهنگسازی مناسب و آواز کامل سید رحیم همگی در کیفیتی اعلی ارائه شده اند و ممکن نیست که بتوان در نوشتن تاریخ موسیقی کردی این اثر را از قلم انداخت و جایگاهی برای آن تعیین نکرد.
این ترانه زیبا شنونده را به دنبال خود می کشد و مخاطب را به جهانی جادویی رهنمون می شود. این اثر خارق العاده به کمک مقامی که شعر حزین آن متعلق به استاد «هردی» است:
به سهرسامی لهسهر لووتکهی بڵندی گهنجی وهستاوم
شریتی عومری ڕابردووم وهکوو خۆی دێته بهرچاوم
شریتی چی؟ سهراپا سهرگورشتهی نائومیدیمه
فلیمی پڕ له ناسۆری ههرهس هێنانی لاویمه
اوج خلاقیت سید رحیم را به نمایش می گذارد و به اثری نادر در عالم موسیقی کردی تبدیل می شود، که تا امروز هم همه با شور و اشتیاق به آن گوش می دهند. چنانکه رضا باباخانی تعریف می کند، داستان این ترانه بدین شرح بوده است:
در یکی از روزهای سال 1351 خورشیدی که رادیوی مهاباد فعالیت می کرده، هنرمند مشهور کرد، عزیز شاهرخ مشغول ضبط مقامی برای برنامه رادیویی بوده است، در آن هنگام سید رحیم به عنوان یکی از بنیانگذاران و فعالان اصلی آن مرکز، شعر را می بیند و توجهش جلب می شود و بعدها آهنگ و آواز آن را تهیه می کند و ترانه شیرین و شنیدنی آن برجای می ماند.
سید رحیم علاوه بر اینکه خود از صدایی زیبا بهره مند بوده و 20 ترانه از وی بر جای مانده که برخی فولکلور و برخی هم توسط خود وی آهنگسازی شده اند، مشوق و پشتیبانی کامل برای هنرمندان و خوانندگان نیز بوده است. عزیز شاهرخ می گوید: «سال 1348 خورشیدی با دعوت سید رحیم که آن زمان در صدا و سیمای مرکز ارومیه فعالیت می کرد، اولین ترانه خودم را ضبط کردم». پیداست که سید رحیم فردی گوهرشناس بوده که در آن زمان عزیز شاهرخ را تشویق کرده تا صدای زیبا و پراحساس خود را به گوش همگان برساند و مخاطبین را از صدای زیبایش محروم نکند، که این خود وفا و مردانگی شاهرخ را نشان می دهد که می گوید سید رحیم در برداشتن قدم اول وی نقش اصلی داشته و این جدای از بزرگی آن هنرمند بزرگ، نشان دهنده وفای عزیز شاهرخ نیز می باشد.
برای اینکه یک بار دیگر به سراغ چگونگی آغاز فعالیت سید رحیم برویم، می بایست اشاره ای مختصر به زندگی و سرگذشت آن مرد عزیز و دوست داشتنی داشته باشیم:
سید رحیم فرزند سید حکیم قریشی بوده و اولین فرزند پدر و مادر و برادر بزرگ یک خواهر و پنج برادر دیگر بوده است. سال 1309 خورشیدی در شهر مهاباد دیده به جهان گشوده و تحصیلات ابتدایی را در همان شهر مهاباد به پایان رسانده است.
پس از اخذ مدرگ دیپلم به عنوان معلم مدرسه به مهاباد باز می گردد و انگار شغلش فرصتی مغتنم بوده تا با نسل جوان و نوپای آن زمان ارتباط برقرار کند و امید فردایی روشن را در دل های آنان روشن کند و به هنر و ادب و رشد این دو عرصه مهم بپردازد. زبان اصیل و شیرین وی نیز بهترین وسیله ای بوده که در این راه به کار گرفته است. وی در ابتدای راه خود برای یادگیری موسیقی و پرداختن به خوانندگی، با مشکلات زیادی به دلیل آداب و رسوم اجتماعی آن زمان روبه رو می شود، به ویژه که در مهاباد هم به این هنرها با گاهی نه چندان مثبت نگریسته می شده است و قبل از هر کس دیگر پدر و اقوام نزدیک به مخالفت می پردازند.
سید عبدالله، برادر کوچکتر سید رحیم می گوید: زمانی که من هنوز در دوران خردسالی ام بودم، یک روز برادرم به خانه آمد و بی سر و صدا به اتاق خود رفت. برادرم تازه یادگیری ویولون را شروع کرده بود که به ناگاه پدرم نیز وارد حیاط خانه شد و همینکه صدای ویولون را شنید، با عصبانیت بسیار به اتاق برادرم رفت و برادرم را به تندی سرزنش کرد و به ناگاه ویولون را از پنجره اتاق به حیاط پرت کرد و ویولون تکه تکه شد.
آنگونه
که سید عبدالله می گوید سید رحیم فردی بسیار صبور و آرام بوده است و بدون
حاشیه سازی و بدون سر و صدا کار خودش را انجام می داده است، پیداست که همین
خصوصیات سبب شده اند که تسلیم نشود و در راه رسیدن به اهدافش ثبات قدم
داشته باشد و بعدها نیز به مانند هنرمندی شناخته شده، آثار خود را به ثبت
می رساند.
سال 1350 دکتر فرحت از سید رحیم می خواهد که عده ای از
هنرمندان کرد را آماده کند تا در جشن سالانه شیراز شرکت کنند، وی نیز
ماملی، شاهرخ و ملا حسین عبدالله زاده را انتخاب می کند و به شیراز می روند
و در جشنواره ای شرکت می کنند که هنرمندانی از سایر نقاط جهان نیز در آن
مشارکت دارند. هنرمندان کرد با شایستگی هنر خود را ارائه می دهند و تشویق و
رضایت همه حضار را به دنبال دارد. سید رحیم در رادیو و تلویزیون ارومیه
نیز کار می کرده و مشوق و پشتیبان هنرمندانی چون ماملی، محمد دانش و خلیل
صدیقی بوده است، به همین دلیل وقتی رادیو مهاباد تاسیس می شود، جمعی هنرمند
تراز اول مانند ماملی، عزیز شاهرخ، خلیل صدیقی، محمد دانش و خود سید رحیم
به دور هم جمع می شوند و سبب شکوفایی بیشتر موسیقی کردی در آن زمان می
شوند.
پس از وفات حسن زیرک با تلاش سید رحیم و چند هنرمند دیگر، از رکود
موسیقی کردی جلوگیری می شود و گروهی تشکیل می شود که مانند دیواری محکم از
هنرمندان پشتیبانی می کند و اعضای آن عبارتند از: محمود بلوری (نوازنده
عود)، عزیز عابد (نوازنده فلوت)، قادر سیاحی (نوازنده کلارینت)، رشید فیضی
نژاد، جعفر مینایی، عمر مینایی، محمد صالحی (نوازندگان ویولن)، محمد دانش
(نوازنده عود)، حسین رهبری (نوازنده تنبک)، بهمن مطلوب (نوازنده تار)،
فاروق متین (نوازنده سنتور).
جدای از موسیقی، سید رحیم علاقه زیادی به
سینما و تئاتر داشته و برای تولید کارهای رادیویی از این دو وادی بهره جسته
است. سید عبدالله قریشی در این باره می گوید: در سن 5-6 سالگی بودم، بعد
از ظهر یک روز برادرم به خانه برگشت و از دور گفت عبدالله برو لباسهایت را
عوض کن و آماده شو تا باهم به سینما برویم، هرگز آن خاطره را فراموش نمی
کنم، مرا بغل کرد و به سینما رفتیم و فیملی روسی با نام "وقتی لک لک ها
پرواز می کنند" را دیدیم، شبی خوش بر ما گذشت و دوباره مرا بغل کرد و به
خانه برگشتیم. زیاد مرا به مرکز رادیو و تلویزیون می برد، از نزدیک
هنرمندان بزرگ را می دیدم، مرا به جشنواره های مختلف می برد و هر بار هم با
خوشحالی به خانه برمی گشتیم، مرا مانند همه جوانان دیگر به سمت هنر سوق می
داد و تحریکم می کرد و می خواست از همان اوان کودکی بذر هنر را در درونم
بکارد.
سید رحیم علاقه زیادی به تئاتر داشته و در این راه تلاش زیادی هم
کرده است، به همین دلیل در چندین نمایش به عنوان بازیگر یا نویسنده
نمایشنامه، یا گوینده و ... نقش آفرینی کرده است، که بیشتر موضوعاتی در
زمینه زندگی اجتماعی را در بر داشته اند.
وی در زمینه فعالیت های
فرهنگی تلاش های بسیاری کرده و و به همین دلیل در رادیو و تلویزیون ارومیه
مسئولیت برنامه های کردی را به عهده گرفته و سپس در صدا و سیمای مهاباد
مشغول به کار شده است و چندین برنامه مختلف را تهیه می کند. از کارهای وی
می توان به برنامه «حکایت شبانه" که در کردستان عراق هم مخاطبان زیادی
داشته است، اشاره کرد، من هنوز آن برنامه را به یاد دارم. جدای از برنامه
شعر و ادبیات به عنوان گوینده هم فعالیت می کرده، جدای از اینکه در رادیوی
مهاباد هر روز چند ساعت کار می کرده، روزهای جمعه به صورت تمام وقت کار می
کرد و برنامه های بی همتایش از رادیو پخش می شدند.
سید عبدالله با خنده
می گوید: «وقتی که خیلی سنم کم بود به من می گفتند که برادرت در رادیو کار
می کند و برایم خیلی عجیب بود که برادرم چگونه وارد رادیوی به آن کوچکی می
شود».
سید رحیم دستی در نوشتن هم داشته، به جمع آوری و بازنویسی آداب و
رسوم منطقه سابلاغ خیلی اهمیت می داده و به ویژه کتاب «کوهستان دل» که زینب
قریشی دختر وی آن را منتشر کرده نشان دهنده توانایی وی می باشد. به ویژه
بخش داستان های طنز سابلاغ که از کتاب «رشته مروارید» استاد علاءالدین
سجادی و «شب چره» طاهر احمد حویزی چیزی کم ندارد.
جدای از این کارهایش
در عرصه های داستان نویسی و نمایشنامه نویسی هم از اهمیت والایی برخوردارند
که متاسفانه همه آثارش منتشر نشده و در دسترس نیستند.
سید رحیم قریشی
در تاریخ 1370/3/18 هجری خورشیدی و به علت بیماری سرطان ریه دار فانی را
وداع گفت و در شهر مهاباد به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی