کلیپی کوتاه اما دیدنی از کمانچه نوازی(کمانچه به سبک قدیم نه کمانچه نوازی امروزی ها) حضرت استاد،جلیل شهناز!!!
روحش قرین رحمت الهی ...
کلیپی کوتاه اما دیدنی از کمانچه نوازی(کمانچه به سبک قدیم نه کمانچه نوازی امروزی ها) حضرت استاد،جلیل شهناز!!!
روحش قرین رحمت الهی ...
نت دخترک ژولیده
آهنگساز:علی نقی وزیری
دستگاه چهارگاه
قطعه ی بند باز
آهنگساز:استاد علی نقی وزیری
نت:استاد هوشنگ ظریف
تا این تاریخ راه یافتگان به مرحله ی نهایی موسیقی نواحی رو پیدا نکردم ولی راه یافتگان بخش دستگاهی و کلاسیک رو برا دانلود میذارم.
دانلود اسامی راه یافتگان به مرحله ی نهایی نهمین جشنواره ی موسیقی جوان
قدیمى تریـن سند شنیدارى که در دست داریم چند لوله ى فونوگراف مى باشد که حدرد یکصد سال پـیش (1898 م.) از سنتور محمد حسن خان ضبط شده است. که در آن به نواختن دوگاه، راست و رنگ میپردازد و این اثر در آلبوم "صد سال سنتور" انتشارات ماهور بازیابی شده است. در این اثر بخوبی مهارت و استادی حسن خان در قطعات آوازی و ضربی مشهود است.
کنت دو گوبینوی فرانسوی مینویسد : دو هنر پیشه ی دیگر در ایران هستند که هر دو معروفیت دارند یکی خوشنواز که در زدن کمانچه ماهر است و برعکس علی اکبر(مقصود آقا علی اکبر پدر میرزا عبدالله و آقا حسینقلی است) مردی خوش مشرب می باشد و دیگر محمد حسن که خیلی خوب سنتور می زند.لیکن محمد حسن برعکس خوشنواز مردی ساکت و کم حرف می باشد و کمتر او را دیده اند که بخندد.
آقا علی اکبر و خوشنواز و محمد حسن در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه یعنی همان موقعی که گوبینو کتاب سه سال در ایران را نوشته از نوازندگان دربار بوده اند.به طوری که دیگران می گویند ، محمد حسن یا حسن خان را سنتور خان هم می گفته اند و او قدیمترین استاد سنتوری است که ما می شناسیم.از شرح حال این نوازنده چیزی به دست نیامد ولی او شاگردی داشته است به نام محمد صادق خان که از هنر او بسی داستانها شنیده ام.
(سنتور نواز سمت راست)
تعداد زیادى صفحه ى قدیمى گرامافون سنتور از على اکبر شاهى (در سال هاى 1906 تا 1915 م.) و سنتور حسن خان و ینج صفحه از سنتور حبیب سماعى همراه آواز پروانه (بین سال هاى 1926 تا 1931 م.) به یادگار مانده است.
چهارپاره و بغدادی
چهارپاره یک گوشه ی وزنی در موسیقی ردیفی می باشد.چهار پاره را می توان در فواصل دیگر مانند چهارگاه و ماهور هم زد.
میشه با چهارپاره این غزل بی نظیر هاتف اصفهانی رو هم خوند و زمزمه کرد:
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همهٔ غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکران
قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی