دلنوشته با طعم موسیقی

♪♫خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست ♪♫ از کجا می آید این آوای دوست♪♫

دلنوشته با طعم موسیقی

♪♫خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست ♪♫ از کجا می آید این آوای دوست♪♫

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است


تصنیف "نسیم سحر" با صدای اشرف السلطنه
آهنگساز:علی اکبرخان شهنازی
شعر:ملک الشعرای بهار
مایه ی ابوعطا:

نسیم سحر بر چمن گذر کن
زمن بلبل خسته را خبرکن
بگو آشیان را ز دیده‌ ترکن
ز بیداد گل آه و ناله سرکن
( شبی سحرکن )2

سکوت شب و نوای بلبل
شکرخنده زد به چهرهٔ گل
کنار بستان ، به یاد مستان ، بنوشان می

یار من گلزار من تویی دلدار من تویی تو
همه‌ جا همراه من تویی دلخواه من تویی تو
روزی آهم گیرد دامنت
سوزد با منت

گر شود دلم کوه درد و غم
چاره‌اش به یک جام می کنم
همچو فرهادش از ریشه برکنم

( من همان مرغ بی‌بال وپر
شاخ بی‌برگ و بر
دل آزرده‌ام )2


دانلود




۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۳۲
درویش محمد خراباتی

بزم شاعران


با اجرای مهدی سهیلی

با حضور:

محمد خزائلی

پرویز خائفی

پرویز بهرام

ژاله علو

هنرمندان:

آواز:علی اکبر گلپایگانی

تار:فرهنگ شریف

ویلن:عباس شاپوری


دانلود


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۲۶
درویش محمد خراباتی


بداهه ای(تار)دیگر در بیات ترک

کوک:دو سل سی بمل فا


شب خیلی خوبی بود.بعد نواختن، یه بند از یه مسمط برام اومد:


امشب مرا شوری دگر                    افتاده در سر درنگر

از من نماندستی اثر                     من او شدم از پا به سر

                   جان گشته ام جان گشته ام


دانلود



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۶
درویش محمد خراباتی

دیروز یه فایلی رو برام فرستادن که قسمتی از برنامه ی بزم شاعران در سال های 43-44 بود(با حضور استاد عبدالرحمن فرامرزی،پروین بامداد،علی اطحری کرمانی،مهدی سهیلی،ایرج،فرهنگ شریف).در این 50 دقیقه ای که فایل رو گوش دادم اصن رو زمین نبودم.یکی از شاعران این بزم،مهرداد اوستا بود که تا حالا شعری از ایشون رو نخونده بودم.اون غزل رو براتون میذارم.واقعا محشره


با من بگو تا کیستی؟ مهری؟ بگو، ماهی؟ بگو

خوابی، خیالی، چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو

راندم چو از مهرت سخن، گفتی بسوز و دم مزن

دیگر بگو از جان من، جانا چه می خواهی؟ بگو

گیرم نمی گیری دگر، زآشفته ی عشقت خبر

در حال من گاهی نگر، با من سخن، گاهی بگو

ای گل پی ِ‌ هر خس مرو، در خلوت هر کس مرو

گویی که دانم، پس مرو، گر آگه از راهی بگو

غمخوار ِ دل ای مه نه ای، از درد ِ من آگه نه ای

ولله نه ای، بالله نه ای، از دردم آگاهی بگو

بر خلوت ِ‌ دل سرزده، یک ره در آ ساغر زده

آخر نگویی سرزده، از من چه کوتاهی بگو

من عاشق تنهایی ام، سرگشته ی شیدایی ام

دیوانه ی رسوایی ام، تو هر چه می خواهی بگو




ای کاش ازین برنامه ها باز درست بشه...


۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۰
درویش محمد خراباتی

غزل زیر از مشهورترین غزل‌های طاهره قرةالعین است. با این‌حال نصرت‌الله محمدحسینی، نویسنده ی بهائی در کتابی که به‌وسیله «موسسه معارف بهائی» منتشر شده‌است می‌گوید:«(این غزل)به احتمال قوی سروده ی طاهر کاشانی است.استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسی‌گوی است که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملک‌طهران موجود است.»

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت
غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل
طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو

محمد محیط طباطبایی هویت شاعری وی را نیز به چالش کشیده‌است و در پژوهشی به برسی یک نسخه خطی موجود در کتابخانه مجلس به شماره ۸۸۴۱ می‌پردازد. این نسخه حاوی اشعاری از میرزا طاهر وحید قزوینی منشی و وزیر درباره صفوی است که دارای آثاری به نظم و نثر می‌باشد. در صفحه ۵۷۶ آن مخمسی بدین شرح نگاشته شده‌است:


ساقــی عشقــت ای صنـــم زهر ستم سبو سبو
 ریخـــت بــه ساغـر دلـــم بــا مـــی غـــــم کدو کدو
 چند دوم من از غمـت گوشه به گوشه سو به سو
 گر بـه تو افتدم نظر چشم به چشم و رو به رو
 
شـرح کنم غـم تـو را نکتـه به نکتـه مو به مو

 تـــا بـــه ره محبـتـــت پـــای طلــــب نهـــــاده ام
 بــــــر رخ دل در الــــم از ستمـــــت گشـــاده ام
 تا قدمم به سر نهی خاک نشین چون جاده ام
 از پـــی دیـــدن رخــــت همچـــــو صبـــا فتاده ام

 خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو

 در عقب تو جـان من هست چو سایه ات روان 
بسته به زلف و گیسویت رشته جان عاشقان 
از چــو توئـــی گسستـن مهــــرو وفا نمی توان 
مهـــر تــو را دل حـزیـن بافتـــه بـر قمـــاش جان 

رشته به رشته نخ به نخ تار به تار ، پو به پو


 بار جدایـی تـو را بس کـه به جــان کشیده ام
همچــو کمــان حلقــه از بــار ستــم خمید ام 
بس که چو طفل لاله من خون جگر مکیده ام
 مـــی رود از فــراق تــو خــون دل از دو دیده ام

 دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو

ریخـت مگـــر بنفشـــه بــر صفحـــه یاسمیــن خطت 
یــا کـه فکنـــده سـایــه بـر زهـــره مـه جبیـــن خطت
 خـون شـده نافه را جگرتا شده چین به چین خطت
 داده دهـــان و عــارض و چهـــره و عنبــــرین خطـت

 غنچــه به عنچــه گل بـه گل لاله به لاله بو به بو

 در غمــــت از جگــــر فغــــــان آه زدل بـر آیـدم
 گیســو ی حلقــــه حلقـــه ات دام بلا نمایدم
 لحظه به لحظه دم به دم خون ز دودیده زایدم
 از رخ و چشـم و زلــف و قد ای مـه من فزایدم

 مهر به مهر و دل به دل طبع به طبع و خو به خو

 تا شـده استخــوان من با سـگ کویـت آشنا
 محــض وفـا توئـی مرا غیــر تو نیست مدعا 
مانــده بـه زیـر بـال غــم گــردن مطلــب هما
 در دل خویش "طاهـرا " گشت و ندید جز وفا

 صفحه به صفحه سر به سر پرده به پرده تو به تو

سه مصرع اول هر بند با دو مطرح آخر متفاوت است و همچنین تخلص «طاهرا» در بند آخر حکایت از آن دارد که مخمس تضمین شعری از شاعری پیش از وحید قزوینی است. بنا به بررسی محیط طباطبایی اصل غزل از شاعری بنام طاهرای انجدانی کاشی دکنی است که در اواسط سده دهم هجری می‌زیسته و میرزا وحید در قرن یازدهم مخمسی بر غزل وی ساخته و در دهه دوم از سده دوازدهم جمال الدین محمد جامی از ندمای اکبر شاه هندی این مخمس را در مجموعه نظم و نثر خود بنام میرزا وحید نگاشته‌است.اما بابیان که بدنبال جمع آوری شعر برای طاره بوده اند اشعار بی نام نشان و جالب را جمع آوری و بنام وی در دسترس فاترسی زبانان هندوستان قرار داده اند.وی می گوید اهمیت این پژوهش سبب شد تا بابیان ازلی این شعر را از اشعار منسوب به طاهره حذف کنند اما بهائیان همچنان به وی منسوب می دانند.گرچه برخی دیگر نیز این شعر را به طاهره اصفهانی و یا حزین لاهیجی منسوب کرده اند.

ترانه‌ای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شده‌است. همچنین، محمدرضا شجریان این شعر را بر روی ترانه چهره به چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز اجرا نموده‌است.




گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
پا به فرار می نهم کوچه به کوچه کو به کو!!!



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۲
درویش محمد خراباتی


جمشید شمیرانی (زاده ۱۳۲۰ تهران) هنرمند و نوازنده تمبک می‌باشد.

شمیرانی تعلیم یافته مکتب حسین تهرانی است او در سال ۱۳۳۹ شمسی برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی به فرانسه رفت اما در مسیر دیگری قرار گرفت. او از بدو ورود در مرکز مطالعات شرقی وابسته به دانشگاه سوربون پاریس مشغول آموزش تمبک شد و در طول پانزده سال فعالیتش در این مرکز شاگردان بسیاری را که اکثراً غیر ایرانی بودند، تربیت کرد. علاوه بر این او در سال‌های اولیه اقامتش در فرانسه به جشن هنر شیراز نیز دعوت شد و ساز استادان بزرگی چون سعید هرمزی، غلامحسین بیگجه خانی، علی‌اصغر بهاری و... را با تمبک همراهی کرد. در اوایل دهه هفتاد میلادی نیز با داریوش طلایی، مجید کیانی، محمود تبریزی‌زاده و محمد موسوی نیز همکاری‌هایی داشته که حاصل آن چند سی دی است که از سوی رادیو فرانسه و دیگر موسسات نشر فرانسوی منتشر شده است. او همچنین حسین علیزاده و محمدرضا شجریان را نیز در تورهایشان همراهی کرده است.

شمیرانی با هنرمندان بنام اروپایی و غیر اروپایی نظیر:

  • پیتر بروک
  • رس دالی
  • آنری آنیل
  • ژان پیر دروئه
  • سلیمان ترائوره
  • عمر سوزا
  • زامیر احمد
و . . . نیز همکاری داشته که حاصل این همکاری‌ها بیش از ده‌ها سی دی منتشر شده و نیز کنسرت‌های بی شمار است که بسیاری از آنها از ماندگار ترین آثار موسیقی، به ویژه موسیقی تلفیقی، به شمار می‌روند. آلبوم موسیقی «اشاره» اثری از جمشید شمیرانی توسط انتشارات ماهور منتشر شد، این مجموعه به پاس ۵۰ سال فعالیت هنری شمیرانی، در کشور زادگاهش منتشر می‌شود و تلاش شده است، مسیر حرکت هنری او در طول این سال‌ها و نیز تنوع تکنیک، اجراها و وسعت دید هنریِ وی را تا آنجا که ممکن است دربرگیرد.

آلبوم ها و آثار مشترک داخل ایران

  • دونوازی کمانچه و تمبک (محمود تبریزی‌زاده و جمشید شمیرانی)
  • جلوه گل (آوازعلیرضا قربانی تمبک جمشید شمیرانی)
  • دلگشا (تار داریوش طلایی تمبک جمشید شمیرانی)
  • رنگ فرح (آواز رضوی سروستانی تمبک جمشید شمیرانی)
  • اشاره


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۹
درویش محمد خراباتی


الهی
دردهایی هست که نمی توان گفت
و
گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست
الهی
اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان گفت
و
زخم هایی هست که هیچ مرحمی آن را التیام نمی بخشد
و
تنهایی هایی هست که که هیچ جمعی آن را پر نمی کند
الهی
پرسشهایی هست که جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نیست
درهایی هست که جز تو کسی آن را نمی گشاید
قصد هایی هست که جز به توفیق تو میسر نمی شود
الهی
تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمیبخشد
تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست
و
دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود
الهی
قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی
و
به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و مرا به آنها محک بزنی
شرمنده خواهم شد.
الهی
بااین همه باکی نیست
زیرا همچو تویی دارم
تویی که همانندی نداری
رحمتت را هیچ مرزی نیست
ای تو خالق "دعا" و مالک "آمین"...


پ.ن: اینو یه ناشناس برام ایمیل کرده بود

به نظرم خیلی قشنگه!!!



۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۰۷
درویش محمد خراباتی

بداهه ای کوتاه(تار) در ابوعطا

تقدیم به همه ی شما عزیزان!!!

کوک :دو سل فا ر


دانلود



۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۳۹
درویش محمد خراباتی


شبی پر از بهمن ...
ماه
میان یخِ برکه
گیر افتاده است ...
....ماهی قرمز
زیر شیشه ای ضخیم
آرام
نجوا می کند :
طاقت بیاور رفیق
خورشید نزدیک است !🍂


مسعود احمدی



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۵۳
درویش محمد خراباتی

دانی که به دیدار تو چونم تشنه؟

هر لحظه که بینمت فزونم تشنه

من تشنه ی آن دو چشم مخمور توام

عالم همه زین سبب به خونم تشنه...


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۵۷
درویش محمد خراباتی