غزل شهریار در سوگ استاد ابوالحسن خان صبا
عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد
ورنه آتشکده ی عشق کجا می میرد
.
صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب
این صبوری نتوانم که صبا می میرد
.
غسلش از اشک دهید و کفن از آب کنید
این عزیزی است که با وی دل ما می میرد
.
به غم انگیز ترین نوحه بنالی ای دل
که دل انگیز ترین نغمه سرا می میرد
.
دگر آوازه ی بلقیس و سلیمان هیهات
هدهد خوش خبر شهر سبا می میرد
.
شمع دلها همه گو اشک شو از دیده بریز
کاخرین کوکبه ی ذوق و صفا می میرد
.
خود در آفاق مگر چشم خدابینی نیست
کاین همه مظهر آیات خدا می میرد
.
هر کجا درد و غمی هست بمیرد به دوا
این چه دردی است خدایا که دوا می میرد
.
قدما زنده بدو بود خدا را یاران
هم صبا می رود و هم قدما می میرد
.
از گریبان غم و ماتم سنتور ” حبیب “
سر نیاورده برون ساز ” صبا “ می میرد
.
عمر ” شهنازی “ و استاد ” عبادی “ باقی
قمریان زنده اگر بلبل ما می میرد
.
ضرب ” تهرانی “ و آواز ” بنان “ را برسید
گو کجایید که استاد شما می میرد
.
آخر این شور و نوا بدرقه ی راه صبا
که هنر می رود و شور و نوا می میرد
.
از وفاداری این قبله ی ارباب هنر
رخ نتابید خدا را که وفا می میرد
.
عمر جاوید به هر بی هنر ارزانی نیست
علت آن است که خود آب بقا می میرد
.
مرگ و میری عجب افتاد در آفاق هنر
که همه شاهد انگشت نما می میرد
.
مردن مرد هنرمند نه چندان دردست
این قضایی است که هر شاه و گدا می میرد
.
لیکن آن جا که غرض روی هنر پرده کشید
دین و دل می رمد و ذوق و ذکا می میرد
.
باغبان تا سر مهرش همه با هرزه گیاست
گل خزان می شود و مهر گیا می میرد
.
رنج هایی همه بیهوده که در آخر کار
عشق می ماند و هر حرص و هوا می میرد
.
” شهریارا “ نه صبا مرده خدا را بس کن
آن که شد زنده ی جاوید کجا می میرد